دنیای خوب زندگی



تبلیغات


صفحه قبل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 ... INF صفحه بعد

دلنوشته های زنانه

ا موضوع: سر گرمی,مطالب طنز و خنده دار,اس ام اس های جالب,عکسهای عاشقانه,,

دلنوشته های زنانه دل نوشته زنانه , دلنوشته های زیبای زنانه

تو را نمیدانم، ولی من،
هنوز تنهاتر از تنها منم من
همون بیگانه از خود درتنم من
اگر زیبابه قامت پیرهنم من
پراز احساس عاشق بودنم من
به خود می بالم از اینکه زنم من ...


می پسندم نمی پسندم

تعداد بازديد : 856

تاریخ انتشار: دو شنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 10:4

برچسب ها : ,
ادامه مطلب
نظر

داستان +داستان های آموزنده

ا موضوع: مطالب طنز و خنده دار,اس ام اس های جالب,,

داستانک

مولانا

می گویند: روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت

کرد...


می پسندم نمی پسندم

تعداد بازديد : 787

تاریخ انتشار: جمعه 1 مرداد 1395 ساعت: 9:51

برچسب ها : ,
ادامه مطلب
نظر

حکایت های شنیدنی

ا موضوع: مطالب طنز و خنده دار,دنیای ضربالمثل,,

حکایت های شنیدنیImage result for ‫راز پشمک حاج عبدالله‬‎


راز پشمک حاج عبدالله
حتما نام برند پشمک حاج عبدالله به گوشتون خورده؛
بعدش حتما یه خورده تعجب کردین و یا حتی خندیدین، اما راز نام گذاری این برند چیست؟؟؟


می پسندم نمی پسندم

تعداد بازديد : 1046

تاریخ انتشار: پنج شنبه 31 تير 1395 ساعت: 12:50

برچسب ها : ,,,
ادامه مطلب
نظر

ضرب المثل های ترکی با معنی

ا موضوع: مطالب طنز و خنده دار,دنیای ضربالمثل,,

ضرب المثل های ترکی با معنی ضرب المثل های ترکی قدیمی, بانک ضرب المثل های ترکی

تولکویه دئدیلر هانی شاهدون دئدی قویروغوم.
«به روباهه گفتن شاهدت کیه؟ گفت: دمبم.» 


می پسندم نمی پسندم

تعداد بازديد : 759

تاریخ انتشار: پنج شنبه 10 تير 1395 ساعت: 6:50

برچسب ها : ,
ادامه مطلب
نظر

جملات زیبای انگلیسی جملات زیبای انگلیسی با معنای فارسی, جملات انگلیسی

ا موضوع: مطالب طنز و خنده دار,اس ام اس های جالب,,

جملات زیبای انگلیسی جملات زیبای انگلیسی با معنای فارسی, جملات انگلیسی

The kites always rise with adverse winds
بادكنك ها هميشه با باد مخالف اوج ميگيرند.. 


می پسندم نمی پسندم

تعداد بازديد : 505

تاریخ انتشار: سه شنبه 1 تير 1395 ساعت: 8:23

برچسب ها : ,
ادامه مطلب
نظر

تصاویر حیرت انگیز و جالب..

ا موضوع: مطالب طنز و خنده دار,کاریکاتور و عکسهای طنز,,

تصاویر جالب و دیدنی از سراسر دنیاتصاویر جالب,تصاویر جالب و خنده دار,تصاویر جالب و دیدنی

مجموعه عکسها را می توانید در ادامه مطلب مشاهده نمایید..

 


می پسندم نمی پسندم

تعداد بازديد : 704

تاریخ انتشار: یک شنبه 16 خرداد 1395 ساعت: 9:9

برچسب ها : ,
ادامه مطلب
نظر

برنامه اندرویدی روانشناسی

ا موضوع: مطالب طنز و خنده دار,اس ام اس های جالب,معما و تست هوش,کاریکاتور و عکسهای طنز,دنیای ضربالمثل,بیماری ها و راهای ذرمان,دارو های گیاهی و طب سنتی,بهداشت بانوان,تغزیه سالم,بهداشت کودکان,ایدز و انواع اعتیاد,لوازم ارایشی,آرایش صورت,آرایش مو,سلامت پوست,سلامت مو,دانستنیهای قبل ازدواج,نامزدی.عقد و بعد ازدواج,دانستنیهای جنسی,بارداری و زایمان,سر گرمی کودکان,,

برنامه اندرویدی روانشناسی

این برنامه مطالب مفید و سودمنده را به صورت دسته بندی شده  در اختیار شما قرار می دهدمیتوانید این برنامه زیبا را دانلود کرده و در گوشی همراه خود نصب نمایید و با وصل شدن به شبکه اینترنتی مطالب را در اختیار شما قرار میدهد.

 


می پسندم نمی پسندم

تعداد بازديد : 999

تاریخ انتشار: پنج شنبه 9 ارديبهشت 1390 ساعت: 16:27

برچسب ها : ,
نظر

اعترافات خنده دار

ا موضوع: مطالب طنز و خنده دار,,

اعتراف میکنم وقتی من کوچیک بودم مامانم برای اینکه خرابکاری یا شیطونی نکنم بهم میگفت من پشت سرم هم دوتا چشم دارم اگه کار بد کنی خیلی زود متوجه میشم.!منم از ترسم هیچ وقت به پشت سرش نگاه نمی کردم چون میترسیدم دو تا چشم ببینم

 

********* اعترافات خنده دار *********

 

اعتراف میکنم یه روز صبح که شدیدا خوابم میومد مامانم اشغال داد بندازم سطل زباله منم که چشمام وا نمیشد کیفمو انداختم سطل اشغال و با کیسه زباله رفتم مدرسه …قیافه ی دوستام سر صف هیچ وقت یادم نمیره

 

********* اعترافات خنده دار *********

اعتراف میکنم روی زانوم باند پیچیدم تا به بهانه پا درد فردا همراه بابام نرم سر کار.صبح بابام صدام زد گفت :عزیز دلم هنوز پات درد میکنه؟ با حالت تضرع دست گذاشتم رو زانوی بانداژ شده و گفتم آره بابا جون.یه پس کله ای بهم زد و گفت پاشو بریم که دیر شده .داداشا و خواهرم هی میخندیدن.بعدا فهمیدم بابام شب که خواب بودم باند رو از زانوی چپم باز کرده بوده و روی زانوی راستم بسته بوده

 

********* اعترافات خنده دار *********

اعتراف میکنم چند سال پیش که عموم فوت کرده بود من اولین بار بود که مراسم ختم می رفتم وقتی رسیدم مامانم اشاره کرد برم به زن عمو تسلیت بگم رفتم پیشش زن عمو بغلم کرد و گریه کرد و گفت عموت مرد عزیزم منم گفتم خودم می دونم زن عمو همه چادرو کشیدن رو صورتشون از خنده داشتن غش می کردن

 

********* اعترافات خنده دار *********

اعتراف میکنم موقع عقد داییم بود تو محضر بودیم،منم مسئولیت کله قندارو به عهده گرفتم،موقعی که عاقد از زن داییم واسه سومین بار پرسید و زن داییم جواب بله رو داد منم از خوشحالی نفهمیدم چی شد کله قندا رو ول کردم و شروع کردم به دست زدن بعد چند ثانیه دیدم همه دارن میخندن تازه یادم اومد که کله قندارو رو سر عروس دوماد انداختم..
بیچاره زن داییم تا ۲روز سرش درد میکرد

 

********* اعترافات خنده دار *********

 

مامانم بیرون از خانه بود من و برادرم تصمیم گرفتیم برای پدر یخ در بهشت درست کنیم .برادرم یخ وشکر را آماده کرد من هم پودر رنگی فراهم کردم.معجون که آماده شد همه با هم خوردیم.چند دقیقه بعد دیدم چشمهای بابام سرخ شد وشروع کرد به بادگلو زدن.
مادرم به خانه برگشت به بابام گفت :چرا اینجوری شدی ؟بابا گفت نمیدونم این بچه ها یه چیزی دادن خوردم حالم یه جوری شده .
مامان گفت مگه چی بهش دادین ؟گفتم این مواد که میبینی.مادرم گفت:ای وای این که جوهر مخصوص رنگرزی قالیه.بعدفهمیدم چه دسته گلی به آب دادیم.جالب اینکه چون بابا بزرگتر بود برای احترام براش ۲ لیوان ریخته بودیم

 

********* اعترافات خنده دار *********

 

اعتراف میکنم یه روز که از کلاس داشتم بر میگشتم خونه مامانم ز زد گفت ساندویچ همبر بگیر بیا من که منتظر تاکسی بودم تو فکر اینم بودم که کجا همبر بگیرم چند تا بسر جوون هم به فاصله ۱ متریم بودن که یهو یه تاکسی بوق زد منم حواسم نبود به جه مقصد بلند گفتم(همبر)… که چند نفر کناریم زدن زیر خنده منم از خجالت رفتم اون سمت خیابون

 

********* اعترافات خنده دار *********

 

 

اعتراف میکنم که وقتی بچه بودم میدیدم این مجری های تلویزیون مستقیم به ادم نگاه میکنند همش فکر میکردم منو میبینن چون هر جا چپ و راست میرفتم داشتن مستقیم منونگاه میکردن…من خنگول هم میرفتم زیر مبل یا از پشت پرده قایمکی نگاه میکردم ببینم بازم دارن نگاهم میکنن یا نه! همش درگیری ذهنیم این بود که آخه اینا از کجا فهمیدن من پشت پرده ام

 

********* اعترافات خنده دار *********

 

اعتراف میکنم شیش هفت ساله که بودم یه روز که کسی خونه نبود یه طالبی ورداشتم خوردم میخاستم که مثلا بابام نفهمه پوستش و تخمه هاش ازپنجره ریختم پایین تخمه هاش ریخت تو سر پسر همسایمون اونم به بابام گفت
وقتی بابام به من گفت ازین کارا نکن من بااعتماد به عرش عجیبی گفتم من نریختم که

 

********* اعترافات خنده دار *********

 

اعتراف میکنم
از ترس این که مامانو بابام بهم بگن کاری بکن از اتاقم بیرون نمیرم الانم که اینو دارم میگم دستشویی دارم من برم بیرون عمرآ

 

********* اعترافات خنده دار *********

 

اقا اعتراف میکنم که
دوران دبستان تو کلاسمون یه پنکه داشتیم این پنکه خیلی تکون می خورد پنکه هم بالای سره دوستم بود اقا ما هم هی حواسمون بود که این افتاد سریع بپرم جلوش و به جای دوستم من بمیرم و تو روزنامه ها کلی تعریف کنن ازم
یه همیچین ادمیم من

 

********* اعترافات خنده دار *********

 

اینجانب در سلامت کامل عقل اعتراف میکنم امروز در سن 20 سالگی از مادرم خواستم به یاد 2 سالگی بیاد و ناخونای منو بگیره اونم اومد و ناخونای منو همچین از ته چید

 

********* اعترافات خنده دار *********

اعتراف میکنم بچه که بودیم می رفتم خونه مامان بزگمینا با پسرخاله هام بابرق 220فشار قوی قطار بازی میکردیم هرچیم میگفتن نکنید خشک میشید گوشمون بدهکار نبود الآن که فکر میکنم میبینم راست میگفتنا ما باورمون نمیومد

 

********* اعترافات خنده دار *********

 

اعتراف میکنم یه بار یکی از آشنا هامون اومدن خونمون بعد یه پسر سه ساله داشتن (گودزیلا) انقد حرف میزد و فضول بود بهش گفتم این یه بازی مثلا تو یه زندانی هستی من گرفتم دستو پاشو بستم ولش کردم مامانشم نفهمید من یک پلیدم آره

 

********* اعترافات خنده دار *********

 

اعتراف میکنم دیشب سردم شد ناخود آگاه رفتم کولر رو خاموش کردم
فک کنم دارم بابا میشم ¡¡¡

 

منابع:baharjooni74.blogfa.com

 

 


می پسندم نمی پسندم

تعداد بازديد : 822

تاریخ انتشار: یک شنبه 19 بهمن 1393 ساعت: 10:28

برچسب ها : ,
نظر

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1
صفحه قبل 1 صفحه بعد


تمامی حقوق سایت و قالب برای((دنیای خوب زندگی)) محفوظ می‌باشد و هرگونه سؤاستفاده و کپی برداری پیگرد قانونی دارد | کپی رایت 2018
طراحی و سئو:ارسطو خلیفه ترجمه: